اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بند شدن

نویسه گردانی: BND ŠDN
بند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آرام داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). || ماندن . || چسبیدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || قائم شدن . (آنندراج ). محکم شدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
عجب که بند شود تا به پشت گاو زمین
نعوذباﷲ اگر پا فرورود بخلاب .

وحشی (از آنندراج ).


|| قطع شدن . بازایستادن . بازماندن :
هر امیری نیزه ٔ خود درفکند
تا شود در امتحان آن سیل بند.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تخته بند شدن . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) بسته شدن ، چنانکه در دکان و جز آن . || خشک شدن از سرماخوردگی . سخت سرما خوردن که پشت ...
شاخ بند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شاخ بهم بند شدن ، کنایه از شاخ به شاخ شدن . رجوع به شاخ به شاخ شدن شود.
بند وبلا شدن . [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را از کسی (یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن . تیغ زدن . (فرهنگ عامیانه...
بند دل پاره شدن . [ب َ دِ دِ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسیار ترسیدن . || بسیار مشوش شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.