بنده ٔ تبریزی . [ ب َ دَ ی ِ ت َ ] (اِخ ) نامش میرزا محمدرضی خلف صدق میرزا محمدشفیع تبریزی . پدرش چندی وزیر آذربایجان بود و خود سالها منشی الممالک ایران و از ندمای خاص خاقان بود. خطوط شکسته و نسخ تعلیق هر دو را بس درست و خوش می نگاشته . کتاب زینت التواریخ از او است . آخرالامر بمرض دق گرفتار شد و در سنه ٔ
1222 هَ . ق . برحمت ایزدی پیوست . گاهی بترکی و گاهی بفارسی و تازی نظم و نثری سروده ، از جمله قصیده ٔ زیر است بمطلع:
دوش کز گیسوی شب بر مه نقاب آمد پدید
بر رخ کافورسوده مشک ِ ناب آمد پدید
چهره ٔ نسرین بزیر طره ٔ سنبل نهفت
شد تذرو از ساحت گلشن غراب آمد پدید.
(از مجمعالفصحا ج 2 ص 80).