اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بنده فرمانی

نویسه گردانی: BNDH FRMANY
بنده فرمانی . [ ب َ دَ / دِ ف َ ] (حامص مرکب ) مطیع بودن . فرمانبرداری کردن :
کمین گشاده قضا بهر فتنه انگیزی
اجل ببسته میان بهر بنده فرمانی .

مجیر بیلقانی .


شبه را کز سیه پوشی برآمد نام آزادی
به از یاقوت اطلس پوش و داغ بنده فرمانی .

خاقانی .


خواجه برزد علم بسلطانی
رست از آن بند و بنده فرمانی .

نظامی .


کردمش در شکنجه زندانی
تا کند بنده بنده فرمانی .

نظامی .


تو چو سرو آزاد باش از بند هر غم تا مدام
هرچه فرمایی سپهرت بنده فرمانی کند.

نجیب جرفادقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.