اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بنده گشتن

نویسه گردانی: BNDH GŠTN
بنده گشتن . [ ب َ دَ / دِگ َ ت َ ] (مص مرکب ) رام گشتن . مطیع شدن :
بی طاعتی داد این جهان پر از نعیم بیمرش
و این بی کناره جانور گشتند بنده یکسرش .

ناصرخسرو.


نیک بیندیش که ازحرمت این عرش بزرگ
بنده گشته است ترا فرخ و پیروزه جماش .

ناصرخسرو.


هر فریقی مر امیری را تبع
بنده گشته میر خود را از طمع.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.