اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بندی کردن

نویسه گردانی: BNDY KRDN
بندی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اسیر کردن . گرفتار کردن . بازداشتن :
نترسد که دورانش بندی کند
که با بندیان زورمندی کند.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
پی بندی کردن . [ پ َ / پ ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محکم کردن پی و بنیاد بنا با سنگ و آهک و سیمان و جز آن .
پیش بندی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشگیری کردن . جلوگیری کردن .
پشت بندی کردن . [ پ ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پشت بند نهادن (اصطلاح بنائی ). || غذائی مختصرخوردن به انتظار آنکه موقع طعام رسد و سیر خورند.
بسته بندی کردن . [ ب َ ت َ / ت ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بستن اشیاء متفرق در یک لفاف و یا در یک صندوق .
جدول بندی کردن . [ ج َدْ وَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نهر کندن ، جوی خرد ساختن . چنانکه گویند: باغ یا خیابان را جدول بندی میکنند. || شبکه کشید...
خانه بندی کردن . [ ن َ / ن ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خانه بستن در نرد. خانه گرفتن در نرد. || با جدول بندی کردن چیزی را بصورت خانه خانه در...
خسته بندی کردن . [ خ َ ت َ / ت ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جراحت بندی کردن . زخم بندی کردن . (یادداشت مؤلف ). || جراحی کردن . (یادداشت بخط م...
صفحه بندی کردن . [ ص َ ح َ / ح ِ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب ) در تداول مطابع ستونهای چیده شده ٔ جدا را بیکدیگر پیوسته از آن برای چاپ صفحه ترتیب دا...
باغچه بندی کردن . [ چ َ / چ ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باغچه بندی . کرتهای باغ را ساختن . (ناظم الاطباء). تقسیم کردن زمین باغ به باغچه ها و ک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.