بن و بار. [ ب ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از بیخ و بن .
-
از بن و بار ؛ از بیخ و بن . از اصل و بنیاد
: خبر نداردکاندر دلم اثر نکند
اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار.
عنصری .
عطار به کلبه در با عود همی گفت
کاصل تو چه چیز است و چه چیزی ز بن و بار.
فرخی .
میر گرت یک قدح شراب فروریخت
چون که تو از دین برون شدی ز بن و بار.
ناصرخسرو.