اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بوالعجب گوی

نویسه گردانی: BWʼLʽJB GWY
بوالعجب گوی . [ بُل ْ ع َ ج َ ] (نف مرکب ) سخت شگفت انگیزگوینده . عجیب گوی :
یکی گوش کودک بمالید سخت
که ای بوالعجب گوی برگشته بخت .

سعدی .


رجوع به بلعجب گوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.