بوث
نویسه گردانی:
BWṮ
بوث . [ ب َ ] (ع مص ) بحث کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کاویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || متفرق کردن متاع را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ع اِ) متفرق و پراکنده . یقال : ترکهم حوث بوث و یا حوثاً بوثاً؛ یعنی گذاشت ایشان را متفرق و پراکنده . مانند ترکهم حاث باث . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
زمین بوس . [ زَ ] (حامص مرکب ) زمین بوسی . بوسیدن زمین و آن رسم ورود به درگاه شاهان و بزرگان بود. (فرهنگ فارسی معین ). سجده . سجود. (یادداش...
ستانه بوس . [ س َ ن َ / ن ِ ](نف مرکب ) ملازم . خدمتگزار. خادم . چاکر : دولت ستانه بوس درت باد تا بکام صد سال تخم عدل بکاری و بدروی .خاقانی .
بوس دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بوسیدن : دوتایی شد و بر زمین بوس دادبخندید زو شاه و برگشت شاد. فردوسی .چو زد تیر بر سینه ٔ اشکبوس سپهر آن زمان ...
بوس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوسیدن : سخنگوی رومی چو پاسخ شنیدزمین بوس کرد آفرین گسترید. فردوسی .چو رستم به نزدیک مهتر رسیدزمین بوس ک...