گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بوری نویسه گردانی: BWRY بوری . [ ری ی ] (ع اِ) طریق . (از منتهی الارب ). راه و طریق . (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ، اِ) یک نوع ماهی در مصر منسوب به شهر بوره ۞ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قسمی ماهی به رود نیل . (دمشقی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی بوری بوری . (اِ) شیپور و بوق شکارچیان . || نوک هر چیز، ویژه نوک ناخن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || نی شکافته شده . || حصیر ساخته شده از ... بوری بوری . [ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از موری هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73). بوری بوری . (اِخ ) آل بوری یا اتابکان دمشق از 549 تا 697 هَ . ق . حکومت کردند. رجوع به اتابکان و طبقات السلاطین اسلام ص 142 و 143 شود. بوری بوری . (اِخ ) ابن طغتکین . رجوع به تاج الملوک بوری بن ... شود. آب بوری آب بوری . [ ب ِ بو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوائی است که زنان با آن رنگ موی گیسوان بگردانند برنگ خرمایی روشن . بوری آباد بوری آباد. (اِخ ) دهی از دهستان پائین ولایت است که در شهرستان تربت حیدریه واقع است و 776 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). اتابکان بوری اتابکان بوری . [ اَ ب َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به اتابکان دمشق شود. مجدالدین بوری مجدالدین بوری . [ م َ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) تاج الملوک ابوسعیدبن ایوب شادی (556-579 هَ . ق .) وی برادر صلاح الدین ایوبی بود و هنگامی که شهر... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود