اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بو کردن

نویسه گردانی: BW KRDN
بو کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کسب کردن بو. (آنندراج ). بوی چیزی را استشمام کردن . بوییدن . (فرهنگ فارسی معین ).بوئیدن . استشمام . (یادداشت بخط مؤلف ) :
باغبان ورنه گشوده ست گلستان ترا
بو نکرده ست صبا سیب زنخدان ترا.

صائب (از آنندراج ).


|| متعفن شدن . عفونت داشتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.