بولی
نویسه گردانی:
BWLY
بولی . [ ب َ ] (اِ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند، باولی شهرت دارد. (غیاث ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بولی . [ ب َ / بُو ] (ص نسبی ) آنچه که مربوط به پیشاب است ۞ . آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. (فرهنگ فارسی معین...
بولی . (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ملکشاهی در پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 68).
بولی دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و این جانور، خواه صحرایی باشد، خواه خانگی . و آنرا در عرف هند، باولی گوی...
حسن زعفران بولی .[ ح َ س َ ن ِ زَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به حسن داماد شود.