اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بوی دادن

نویسه گردانی: BWY DʼDN
بوی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رایحه داشتن و بیشتر در رایحه های بد و نتن استعمال میشود. (ناظم الاطباء). از خود بوی متصاعد کردن :
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
تا بید بوی ندهد بر سان داربوی .

رودکی .


نباشد در او زخم دل بی سرشک
که سودای نقدش دهد بوی مشک .

میرزا وحید (از آنندراج ).


|| برشته کردن تخمه و پسته و بادام و مانند آنها. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.