گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بها نویسه گردانی: BHA بها. [ ب ِ ] (صوت ) بمعنی خوشا. نیکا. این کلمه مرکب است از به + الف اکثرت یا اشباع . و در مقام تحسین گفته شود : خوشا ملکا که ملک زندگانیست بها روزا که آن روز جوانیست .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی دندان بها دندان بها. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) کنایه ازدندان مزد است . (انجمن آرا). رجوع به دندان مزد شود. ابریشم بها این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بها افکندن بها افکندن . [ ب َ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) بقیمت آوردن . ارزش چیزی را تعیین کردن : ده هزار گوسفند از آن من که بدست وی است میش و بره درساع... گرمابه بها گرمابه بها. [ گ َ ب َ / ب ِ ب َ ] (اِ مرکب ) مزد حمام . اجرت گرمابه . || انعام .بخشش : نزلها بیاوردند از حد و اندازه گذشته و بیست هزار درم سی... حسین علی بهاء حسین علی بهاء. [ ح ُ س َ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباس نوری بن بزرگ معروف به بهأاﷲ رئیس فرقه بهائیان . وی در محرم 1233 هَ . ق . / 1817 م . در ته... بهاء الدین زکریا شیخبهاءالدینزکریا ملتانی بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق)، عارف قرن ششم و هفتم، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیّه در هند اس... بهاء الدوله دیلمی ابونصر دیلمی پیروز خوارشاذ (فیروز خوارشاذ) دیلمی ملقب به بهاءالدوله و مُکَنّیٰ به ابونصر (درگذشتهٔ ۵ جمادیالثانی ۴۰۳ در ارجان) سومین پسر عضدالدوله دیلمی و از امیر... بحاء بحاء. [ ب َح ْ حا ] (ع ص ) زن گلوگرفته ٔ گران آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِخ ) پشته ای در بادیه . (آنندراج ). پشته ای است در بادیه .... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود