بها
نویسه گردانی:
BHA
بها. [ ب َ ] (از ع ، اِ) خوبی و زیبایی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). به این معنی ، عربی است . بهاء. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خوبی و زیبایی . (ناظم الاطباء). رجوع به بهاء شود. || زینت و آرایش . (ناظم الاطباء). رجوع به بهاء شود.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
دندان بها. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) کنایه ازدندان مزد است . (انجمن آرا). رجوع به دندان مزد شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بها افکندن . [ ب َ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) بقیمت آوردن . ارزش چیزی را تعیین کردن : ده هزار گوسفند از آن من که بدست وی است میش و بره درساع...
گرمابه بها. [ گ َ ب َ / ب ِ ب َ ] (اِ مرکب ) مزد حمام . اجرت گرمابه . || انعام .بخشش : نزلها بیاوردند از حد و اندازه گذشته و بیست هزار درم سی...
حسین علی بهاء. [ ح ُ س َ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباس نوری بن بزرگ معروف به بهأاﷲ رئیس فرقه بهائیان . وی در محرم 1233 هَ . ق . / 1817 م . در ته...
شیخبهاءالدینزکریا ملتانی بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق)، عارف قرن ششم و هفتم، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیّه در هند اس...
پیروز خوارشاذ (فیروز خوارشاذ) دیلمی ملقب به بهاءالدوله و مُکَنّیٰ به ابونصر (درگذشتهٔ ۵ جمادیالثانی ۴۰۳ در ارجان) سومین پسر عضدالدوله دیلمی و از امیر...
بحاء. [ ب َح ْ حا ] (ع ص ) زن گلوگرفته ٔ گران آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِخ ) پشته ای در بادیه . (آنندراج ). پشته ای است در بادیه ....