بهار عنبر. [ ب َ عَم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) نقاط سپیدی زردی آمیز که بعد از شکستن عنبر اشهب پدید می آید. (غیاث اللغات ). سفیدی زردی آمیز که از شکستن عنبر اشهب پدید آیدو وقت فروختن عنبر نیز مسموع است . (آنندراج ). || انتشار بوی عنبر. (غیاث اللغات ). کنایه از گداختن عنبر و پراکنده شدن بوی آن . (آنندراج ). عطر عنبر گداخته شده . (ناظم الاطباء). || نقطه های سفید که در جوهر عنبر باشد. (آنندراج )
: بهار عنبر شبها سپیده ٔ سحر است
خوشا کسی که از این نوبهار بهره وراست .
صائب (ازآنندراج ).