بها کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قیمت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). اثمان . استیام . تساوم . مساومه . (یادداشت بخط مؤلف )
: متاع نیکوی برکار میدید
بها میکرد چون بازار میدید.
نظامی .
برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
دکان معرفت بدو جو پربها کنیم .
سعدی .
بوسه ای زآن دهن تنگ بده یا بفروش
کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند.
سعدی .