به توپ بستن . [ ب ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب )
۞ جائی یا چیزی راهدف توپ قرار دادن : محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست ؛ یعنی آنجا را با توپ خراب و ویران کرد. || کسی را بر دهانه ٔ توپ بستن و توپ را آتش کردن ، چنانکه محکوم پاره پاره شود. و رجوع به توپ شود.