اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به دین

نویسه گردانی: BH DYN
به دین . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) دین خوب . و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لغتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب وعجم در بعضی لغات مشارکت دارند، از آن جمله دین ، تنور، خمیر، دینار، درهم ، کفن ، و غیره . (انجمن آرا) (آنندراج ). دین و آئین حضرت زردشت که دین بهی گویند. (ناظم الاطباء). دین زردشتی . گبر. مجوس . || دین نیک . آئین خوب . (فرهنگ فارسی معین ) :
ز گوینده بپذیر به دین اوی
بیاموز از او دین و آئین اوی .

دقیقی .


|| (ص مرکب ) آنکه دارای آیین نیکوست . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دین به . [ ن ِ ب ِه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دین بهتر. کیش و آیین برتر. || (اِخ ) دین زردشتی . رجوع به بهدینی و زردشتی شود : چو بشنید ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.