بهشت برین . [ ب ِ هَِ ت ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فردوس برین . بهشت . جنت
: دل سام شد چون بهشت برین
بر آن پاک فرزند کرد آفرین .
فردوسی .
یکی چون بهشت برین شهر دید
که از خرمی نزد او بهر دید.
فردوسی .
دو کوثر بر آن دوکف دست اوست
بهشت برین را بود کوثری .
منوچهری .