اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بهم در شکستن

نویسه گردانی: BHM DR ŠKSTN
بهم در شکستن . [ ب ِ هََ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از امتزاج دادن و بهم پیوستن . (آنندراج ) :
آتش و آبی که بهم درشکست
پیه درو گرده یاقوت بست .

نظامی (از آنندراج ).


|| خُرد کردن . بهم کوفتن :
رگها ببردشان ستخوانها بکندشان
پشت و سر و پهلوی بهم در شکندشان
از بند شبانروزی بیرون نکندشان
تا خون برود از تنشان پاک بیک بار.

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.