بهم گوریدن
نویسه گردانی:
BHM GWRYDN
بهم گوریدن . [ ب ِهََ دَ ] (مص مرکب ) در یکدیگر داخل شدن . بهم آمیختن چنانکه جدا کردن دشوار و یا ناممکن بود:... نخ ها: ابریشم ها گوریده است . کارها بهم گوریده است . (یادداشت بخط مؤلف )؛ نخ ها بهم شوریده و درهم برهم شده است .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.