اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی

نویسه گردانی: BY
بی . (اِ) کرم وپروانه . (ناظم الاطباء). بید. (از اشتینگاس ). ظاهراًمصحف یا لهجه ای است «بید» را. و رجوع به بید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
بی دست و پا کردن . [ دَ ت ُ ک َ دَ ](مص مرکب ) سراسیمه کردن . بی اراده کردن : مصور را کند بیدست و پا حسنی که شوخ افتدنشد نقشی درست از روی ا...
عباس آباد بی نیاز. [ ع َب ْ با دِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 2800گزی علیشاه عوض و 2000گزی راه ماشین رو فرعی ...
چقاماران بی ابر. [ چ َ ن ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میاندربند. بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 55 هزارگزی شمال باختر شوسه ٔ سنندج ...
با بی زبانی ساختن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) خموشی گزیدن . (آنندراج ). کنایه از سکوت ورزیدن و حرف نزدن باشد.
بی روغن سر چرب کردن . [ رَ / رُو غ َ س َ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فریب دادن . (انجمن آرا) : چو گردون با دلم تا کی کنی حرب به بی روغ...
بزرگی پروستات(دلایل آن تا درمان) بزرگ شدن خوش‌خیم پروستات • بزرگ شدن خوش‌خیم پروستات Benign Prostate hypertrophy • به علت دفع مکرر ادرار در شب دچ...
مراغه کردن. [ م َ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غلط زدن . غلتیدن در خاک . خرغلت زدن . به پهنا در خاک غلت زدن . غلت و وا غلت زدن : چون مراغه کند کسی بر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.