بی
نویسه گردانی:
BY
بی . [ ب َی ی ] (ع ص ) (از «ب ی ی ») مرد ناکس و فرومایه و ابن بَی ّ مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کسی که دور از عشق مانده-بدون عشق و عاشقی-تا به حال عاشق نشده-منفرد از عشق-منفرد-تنها بدون یاری-بدون همزبان-بدون یار
-
همه در این دنیا می خوانند از ع...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بی راه: گمراه. بسیار مردم را بی راه کردند..( مویدالدین شیرازی، بنیاد تاویل، فصل دوم ص76)
کسی که مبادی آداب نیست، شخص بی نزاکت، شخصی که ادب را رعایت نمیکند.
بی هما و بی مانند بدونی تشابه
لغت قمی است به معنای ، لمیدن-تکیه دادن
بی بدل. {بی بَدَ ل}. (ص.). بی جایگزین، بی مثال، بی مثل و مانند، بی تا و همتا. تک. /////////////////////// جَریده رو که گُذَرگاه عافیَت تَنگ است پیاله ...