گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی آبروی نویسه گردانی: BY ʼABRWY بی آبروی . (ص مرکب ) ناپسند و ناموافق . (ناظم الاطباء). بی آبرو : یکی خرد گوساله در پیش اوی تنش لاغر و خشک و بی آبروی . فردوسی .وگر زین هنرها نیابی دروی همانا که یابیش بی آبروی . فردوسی .و رجوع به ماده ٔ قبل شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود