بیت المقدس . [ ب َ تُل ْ م َ دِ
/ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) قدس . اورشلیم .(اقرب الموارد). ایلیا. (مفاتیح ). مسجد اقصی . (ترجمان القرآن ). قبله ٔ پیشینیان . (شرفنامه )
: به بیت المقدس و اقصی و صخره
بتقدیسات انصار و شلیخا.
خاقانی .
که بهر دیدن بیت المقدس
مرا فرمان بخواه از شاه دنیا.
خاقانی .
بگردانم ز بیت اﷲ قبله
به بیت المقدس و محراب اقصی .
خاقانی .
چو از قدسیان این حکایت شنید
عنان سوی بیت المقدس کشید.
نظامی .
حصار جهان را که سرباز کرد
ز بیت المقدس سرآغاز کرد.
نظامی .
به که محمل برون برم زین کوی
سوی بیت المقدس آرم روی .
نظامی (هفت پیکر ص 200).
چو بیت المقدس درون پرقباب
رها کرد دیوار بیرون خراب .
سعدی .
سینه ٔ ریش از عدم آورده و آسوده رفت
عصمتم آمد به بیت المقدس و آسوده رفت .
عرفی (از آنندراج ).
رجوع به قدس شود.
|| (ع اِمرکب ) اصطلاح عرفانی است و عبارت از قلب طاهر از تعلق بغیر است . (کشاف ج
2 ص
1554 از فرهنگ علوم عقلی سجادی ).