اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی جامه

نویسه گردانی: BY JAMH
بی جامه . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) بدون لباس . برهنه برهنه :
گدایان بی جامه شب کرده روز
معطرکنان جامه بر عودسوز.

سعدی .


بی جامه ٔ نکو نتوان شد بدعوتی
این رمز را بپرده ٔ هر در نوشته اند.

نظام قاری (دیوان ص 24).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.