اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی حمیت

نویسه گردانی: BY ḤMYT
بی حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت . (آنندراج ). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ . بی غیرت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت ۞ است .

ناصرخسرو.


بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.

ناصرخسرو.


از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت .

سعدی .


ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.