بی خو
نویسه گردانی:
BY ḴW
بی خو. [ خ َ / خُو ] (ص مرکب ) وجین شده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد. بدون علف هرزه . (از فهرست ولف ). و رجوع به بی خو کردن شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بی خوکردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وجین کردن و علفهای هرزه را کندن و از بین بردن : بپیوندم و باغ بی خو کنم سخنهای شاهنشهان نو کنم...
بیخو. (اِخ ) دهی از دهستان درز و سایه بان است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 200 تن سکنه دارد. ساکنین از طایفه ٔ دولتخانی هستند. (...
بیخ و بار. [ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اصل و فرع . ریشه و ثمر.- بیخ و بار کسی را کندن ؛ نابود ساختن و نیز بکلی از بین بردن : ستیز فلک ...