بی خیانت . [ ن َ] (ص مرکب ) که خائن نیست . که خیانت نمی کند. که خیانت پیشه نیست
: سلطان آن فرمود در باب من بنده ٔ یگانه مخلص بی خیانت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
86).
سخن چون زر پخته بی خیانت گردد و باقی
چو او را خاطر دانا به اندیشه بیالاید.
ناصرخسرو.
رجوع به خیانت شود.