اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بید

نویسه گردانی: BYD
بید. (اِ) نام کرمی که قالی و کاغذ و پشمینه را خراب سازد. (غیاث ). کرمکی را گویند که کاغذ و جامه های پشمین را ضایع کند و تباه سازد. (برهان ) (آنندراج ). کرمی که کاغذ و پارچه های پشمین را میخورد و تباه میسازد. (ناظم الاطباء). پت . سوس . دیوچه . (یادداشت مؤلف ). نام حشره ای از راسته ٔ پولک بالان . که بالغ آن رنگ زرد یا خرمائی و حدود نیم تا یک سانتیمتر طول دارد. نوزادش از پشم و پوست و سایر محصولات حیوانی تغذیه میکند دود دادن و آلودن بمواد شیمیائی و پاک کردن و باد دادن و سرد نگاه داشتن لباس آنرا از بیدزدگی حفظ میکند. (از دائرة المعارف فارسی ) :
هوا چنان ببرودت که آدمی خواهد
که همچو بید بمویینه در شود پنهان .

مظفر هروی .


خلق را باد چو از کرمی مویینه زده ست
بید اگر نیز زداو را تو مدان دور از کار.

نظام قاری (دیوان ص 81).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
له بید هلو سعد. [ ل َ هَُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 60000گزی شمال خاوری دهدز. کوهستانی و گرمسیر. دارای 300...
بید رو به بالا. [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائ...
بید رو به پائین . [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
بید رویه فتحعلی . [ ی ِ ف َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب بخش اندیمشک شهرستان اندیمشک است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران...
دره بید ملامیرزا. [ دَرْ رَ دِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 4هزارگزی شمال خاوری داران و یکهز...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.