اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بید

نویسه گردانی: BYD
بید. (اِ) نام کرمی که قالی و کاغذ و پشمینه را خراب سازد. (غیاث ). کرمکی را گویند که کاغذ و جامه های پشمین را ضایع کند و تباه سازد. (برهان ) (آنندراج ). کرمی که کاغذ و پارچه های پشمین را میخورد و تباه میسازد. (ناظم الاطباء). پت . سوس . دیوچه . (یادداشت مؤلف ). نام حشره ای از راسته ٔ پولک بالان . که بالغ آن رنگ زرد یا خرمائی و حدود نیم تا یک سانتیمتر طول دارد. نوزادش از پشم و پوست و سایر محصولات حیوانی تغذیه میکند دود دادن و آلودن بمواد شیمیائی و پاک کردن و باد دادن و سرد نگاه داشتن لباس آنرا از بیدزدگی حفظ میکند. (از دائرة المعارف فارسی ) :
هوا چنان ببرودت که آدمی خواهد
که همچو بید بمویینه در شود پنهان .

مظفر هروی .


خلق را باد چو از کرمی مویینه زده ست
بید اگر نیز زداو را تو مدان دور از کار.

نظام قاری (دیوان ص 81).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دره بید. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده محمد بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 17هزارگزی شمال طبس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دره بید. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع در 70هزارگزی باختر نجف آباد و 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ ...
دره بید. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. واقع در 18هزارگزی جنوب اردل و 42هزارگزی راه باجگیران ....
آتش بید. [ ت َ ] (اِخ ) مرکز بلوک هشترود و قوریچای .
بید زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بید خوردن . افتادن بید در جامه . رجوع به بید خوردن شود.
بید زرد. [ دِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ در شهرستانک این نام را به «سالیکس آک ُ م ُ فیلا» ۞ دهند. (یادداشت مؤلف ). گونه ای از درخت ب...
بید سرخ . [ دِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرخ بید. نوعی از بید. که در کرمانشاه آنرا بید مرجان نامند. عفار. (یادداشت مؤلف ) : جهانی برامش ن...
بش بید. [ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه شهرستان کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
بید موله . [ دِ م ُ وَل ْ ل َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یعنی بید طبری و در شرفنامه یکی از اقسام هفده گانه ٔ بید است . (از رشیدی ). بید مجنون ...
بید معلق . [ دِ م ُ ع َل ْ ل َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید مجنون . بید نگون . بید موله . (یادداشت مؤلف ). ۞ نوعی از درخت بید که شاخهای تازه ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۰ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.