اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بید

نویسه گردانی: BYD
بید. [ ب َ ] (ع مص ) بود. بیاد. بواد. بیدودة. هلاک گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ). منقرض شدن . (از اقرب الموارد). انقطع و ذهب . (لسان العرب ). و رجوع به مصادر مترادف کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
بید (نام علمی: Salix) سرده‌ای از درختان و درختچه‌های برگریز با حدود ۴۰۰ گونه است که در اصل در خاک‌های مرطوب در آب‌وهوای سرد و مناطق معتدل در نیم‌کرهٔ ...
بید بیدخشتی . [ دِ بیدْ خ ِ ] (اِ مرکب ) صفصاف مشقق . فوکا. فیک ۞ . این بید را من در طهران دیده ام در بهار در بعضی شاخهای کریه و پربرگ و پی...
شش بید. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوب وتوتون و سکنه ٔ آن 500 تن و آب...
کج بید. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . دارای 64 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
له بید. [ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز واقع در 12000گزی شمال خاوری دهدز. دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافی...
لای بید. (اِخ ) دهی ازدهستان مرکزی است . بخش میمه شهرستان کاشان . واقع در48 هزارگزی باختر میمه و 36 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ اصفهان به قم ...
خرمبید، شهرستانی کوهستانی در شمال استان فارس با آب و هوایی سرد و خشک با مرکزیت صفاشهر. دارای سه شهر با نام های دهبید، خرمی و قادرآباد.
درخت اکالیپتوس
مشک بید. [ م ُ / م ِ ] (اِ مرکب ) بیدمشک . (برهان ) (ناظم الاطباء). نوعی از هفده انواع بید که گل آن خوشبوی باشدآنچه بعضی شاعران مشک بید بم...
مله بید. [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.