اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بید

نویسه گردانی: BYD
بید. [ ب َ ] (ع مص ) بود. بیاد. بواد. بیدودة. هلاک گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ). منقرض شدن . (از اقرب الموارد). انقطع و ذهب . (لسان العرب ). و رجوع به مصادر مترادف کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
یکه بید. [ ی ِک ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد با 198 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
راه بید. (اِخ ) دهی است از دهستان آب سرده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 20هزارگزی شمال خاوری چقلوندی . راه چقلوندی به بروجرد ازمیا...
چمن بید.[ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد که در 50 هزارگزی جنوب باختری مانه بر سر راه شوسه ٔ عمومی بجنورد ...
ده بید. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 95 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. ...
ده بید. [ دِه ْ] (اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 39هزارگزی جنوب اردکان . سکنه ٔ آن 135 تن می باشد. آب آ...
ده بید. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 22هزارگزی زرقان . سکنه است . 452 تن می باشد. آب آن از ...
ده بید. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنقری بالا (علیا) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . واقع در60هزارگزی شمال باختر سوریان . سکنه ...
بید ناز. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بید موله .بید مجنون . بید معلق . (یادداشت مؤلف ) : زلفت که چو بید ناز آویخته است خاک محن اندر سر من ب...
خنگ بید. [ خ ِ ] (اِ مرکب ) خار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). || خار سپید. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) : تن خنگ ب...
دره بید. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در 24هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 5هزارگزی شما...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.