اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیداد گشتن

نویسه گردانی: BYDʼD GŠTN
بیداد گشتن . [ گ َ ت َ ] (حامص مرکب ) ستمگر شدن . ظالم گشتن :
چنان دادگر شاه بیداد گشت
به بیدادی کهتران شاد گشت .

فردوسی .


به اول دادگر بود و به آخر بیداد گشت . (نوروزنامه ). || ظلم و ستم شدن :
همه رنج و تیمار من باد گشت
همان دین زردشت بیداد گشت .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.