گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی رضا نویسه گردانی: BY RḌA بی رضا. [ رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + رضا) بی اجازت و خشنودی . (آنندراج ). بدون اجازه . (ناظم الاطباء). بی خرسندی و خشنودی : زن کز بر مرد بیرضا برخیزدبس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد. سعدی .و رجوع به رضا شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی بیرزا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود