اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی رگ

نویسه گردانی: BY RG
بی رگ . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی +رگ ) که رگ ندارد. بی رگ و پوست . بی جان :
بدو گفت گردوی کای پیر گرگ
تو نشنیدی آن داستان بزرگ
اگرچه برادر بود دوست به
چو دشمن بود بی رگ و پوست به .

فردوسی .


|| کنایه از بیدل و بی غیرت . (برهان ) (ناظم الاطباء). مرد بی غیرت و بی حمیت و بی عصبیت چه عصب در لفظ عرب بمعنی رگ و پی است که قوت حرکت بدن بدان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به رگ شود. || کنایه از کاهل در کار.تنبل . بی پشت کار. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بیرگ . (اِخ ) رشته کوه جنوب شرقی ایران در بلوچستان در شمال شرقی ایرانشهر. امتدادش از شمال غربی تا جنوب شرقی است و ارتفاعش به 2740 متر م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.