اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیرون رفتن

نویسه گردانی: BYRWN RFTN
بیرون رفتن . [ رَف ْ ت َ ] (مص مرکب ) برون رفتن . خارج شدن . خروج . مقابل درآمدن و دخول : باری ما از این شهر بیرون رویم تا مگر ما بنمیریم . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). دوات و کاغذ پیش من بنهاد و خود از خرگاه بیرون رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 130).
همه دور فلک جور است و تو داغ فلک داری ۞
ز پرگار فلک بیرون توانی رفت نتوانی .

خاقانی .


|| عبور کردن . گذر کردن :
به پنجاه تیر خدنگش بزد
که یک چوبه بیرون نرفت از نمد.

سعدی .


رجوع به برون رفتن شود. || بمستراح رفتن . برنشستن به بیت الخلاء. به حاجت جای شدن . دفع فضول کردن . به بیت الخلاء برنشستن . سرقدم رفتن . بمستراح شدن . بقضای حاجت شدن . بغایط شدن . عمل کردن شکم . به مبرز شدن . کار کردن شکم : مریض امروز شش بار بیرون رفت . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.