گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بیز نویسه گردانی: BYZ بیز. [ ب ِ ] (ترکی آذری ، اِ) ظاهراً از کلمه ٔ بیس ۞ و بوسس ۞ آمده است که پارچه ای نفیس از کتان بوده است . (یادداشت مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی بیض الدجاج بیض الدجاج . [ ب َ ضُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از انگور قرمز و چون اندازه ٔ دانه های آن بقدر بیضه ٔ مرغ است ، بهمین جهت آن را بیض الدجاج (تخ... بیض اﷲ غرته بیض اﷲ غرته . [ ب َی ْ ی َ ضَل ْ لا هَُ غ ُرْ رَ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای پیشانی او را سپید کند. خدا او را روسفید کند. بیض اﷲ وجهه بیض اﷲ وجهه . [ ب َی ْ ی َ ضَل ْ لا هَُ وَ هََ ه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا رویش را سپید گرداند. خدا او را روسفید کند. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود