اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی زن

نویسه گردانی: BY ZN
بی زن . [ زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زن ) مرد مجرد. مرد که زن ندارد. عزب . عزیب . اعزب . مِعزابة. (منتهی الارب ): عزوبة؛ بی زن و شوهر شدن . (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بیزن . [ زَ ] (نف ) مخفف بیزنده : بادبیزن . (یادداشت مؤلف ). ممکن است «بیزن » در کلمه ٔ بادبیزن (در تداول عامه ) در اصل بادبزن (از زدن ) باشد ...
بیزن . [ زَ ] (اِخ ) بیژن . نام پهلوانی پسر گیو و خواهرزاده ٔ رستم . وی بر منیژه دخترافراسیاب عشق داشت . (از غیاث ). رجوع به بیژن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.