اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی زیان

نویسه گردانی: BY ZYAN
بی زیان . (ص مرکب ) (از: بی + زیان ) بی ضرر. بی اذیت . بی گزند. (یادداشت مؤلف ) :
همی گفت هر کس که بودش خرد
که گر بی زیان او بما بگذرد.

فردوسی .


یکی بی زیان مرد آهنگرم
ز شاه آتش آمد همی بر سرم .

فردوسی .


بدان ای سر مایه ٔ تازیان
کز اختر بوی جاودان بی زیان .

فردوسی .


شاه زمانه شاد و قوی باد و تندرست
از گردش زمانه بی اندوه و بی زیان .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.