اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی زینهاری

نویسه گردانی: BY ZYNHARY
بی زینهاری . (حامص مرکب ) بی امانی . بی زنهاری . بی پناهی . || عهدشکنی . پیمان شکنی :
شکرلب گفت از این زنهارخواری
پشیمان شو مکن بی زینهاری .

نظامی .


بدین بارگه زان گرفتم پناه
که بی زینهاری ندیدم ز شاه .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.