اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی سامانی

نویسه گردانی: BY SAMANY
بی سامانی . (حامص مرکب ) بی نظمی . بی انتظامی . (یادداشت مؤلف ). بی ترتیبی . بی نظامی . خلل . اختلال . (یادداشت مؤلف ). || بی معیشتی . درویشی و مفلسی . (ناظم الاطباء). بی ساز وبرگی . || بی خانمانی . دربدری :
ور به بسطام شدن نیز ز بی سامانیست
پس سران بی سر و سامان شدنم نگذارند.

خاقانی .


|| پریشانی و بدبختی . (ناظم الاطباء). آشفته حالی . آشفتگی .آشفته حالی که از جنون و بی نظمی باشد : و از تهور و تهتک و بی سامانی ، اتباع بیشتر از او متنفر شدند و برگردیده و او را بازگذاشتند. (تاریخ طبرستان ). || زنا. (مجمل اللغه ).
- بی سامانی کردن ؛ فجور. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بی سر و سامانی . [ س َ رُ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی سر و سامان . بیخانمانی . آوارگی . پریشانی : سر وسامانی از این بی سر و سامانی نیست ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.