بی سواد
نویسه گردانی:
BY SWʼD
بی سواد. [ س َ ] (ص مرکب ) (از: بی + سواد) آنکه خط خواندن نتواند. (ناظم الاطباء). که خواندن و نوشتن نداند. (یادداشت مؤلف ). ناخوانا. نانویسا. ناخوانده . امی . عامی : بی سواد کور است . || که معلومات بسیار و عمیقی ندارد: آدمی بیسواد. (یادداشت مؤلف ). کم مایه در دانش .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.