اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیش

نویسه گردانی: BYŠ
بیش . (اِخ ) وادی است شیرناک در راه یمامه . بیشة و بِئْشة مثله . (منتهی الارب ). از نواحی یمن است و دره ای است که در آن شهری بنا گردیده که آن را ابوتراب میگفتند. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بیش بالیغ. (اِخ ) (از: بیش یا بش «ترکی » بمعنی پنج + بالیغ یا بالق «ترکی -مغولی » بمعنی شهر یا قلعه که اغلب در جزء اسامی شهرها می آید) نام ...
بیش بهایی . [ بی ب َ ] (حامص مرکب ) پرارزشی . گرانبهایی . قیمتی بودن .
بیش خوردن . [ خوَرْ/خُرْدَ ] (مص مرکب ) پر خوردن . بسیار خوردن : بیش خوردن قوی کند گردن لیک زیرک شوی ز کم خوردن .سنائی .
ماروشی بیش . [ ] (اِ) به شیرازی «اِشخیص » را گویند. (از مخزن الادویه ). و رجوع به اشخیص [ اِ ] شود.
بی کم و بیش . [ ک َ م ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بدون زیاده و کم . عیناً.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کم و بیش گشتن . [ ک َ م ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کم و زیاد شدن : چو روزی نخواهد کم و بیش گشت نشاید به همت کم اندیش گشت . امیرخسرو.پس زانو من...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.