بیشة
نویسه گردانی:
BYŠ
بیشة. [ ش َ ] (معرب ، اِ) (ازاسپانیایی ) شرم مرد. آلت مرد. (از دزی ج 1 ص 135).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) بیش . بئشة. وادیی است شیرناک به یمن . و این کلمه ٔ فارسی را ابناء فارس بدانجا برده اند. (منتهی الارب ). مأسده ای در راه ...
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) موضعی است میان مکه و مصر. (از معجم البلدان ).
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) از اعمال مکه پایین یمن . فاصله ٔ آن تا مکه پنج مرحله است . (از معجم البلدان ).
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) از دیار بنی سلول و در آن بطنهایی از خثعم و هلال و سواءةبن عامربن صعصعة و سلول و عقیل و ضباب و قریش اند. (از معجم البلد...
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) فرعی از قحطان از عسیر از قبائل حجاز. (از معجم قبائل العرب ).
بیشة. [ ش َ ] (اِخ ) دهیست از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
بیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) ۞ زمینی غیرمزروع که درختان و نی و دیگر رستنیها در آنجا تنگ درهم آمده و صورت حصاری بخود گرفته است . بعربی اجم گ...
بیشه . [ش َ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ بارفروش . عده ٔ قری 20،مساحت حدود سه فرسنگ ، مرکز کلمیدان ، حد شمالی بلوک نصرکلا، شرقی بلوک تالارپی ، ج...
بیشه . [ش ِ ] (اِخ ) محلی در 495هزارگزی طهران میان قارون و سپیددست و آنجا ایستگاه ترن است . (یادداشت مؤلف ).
اج بیشه . [ اَ ش َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت به لاهیجان میان درسازان و کردمحله ، در 592900 گزی طهران . و در محل آن را آج ویشه گویند.