گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بی شهری نویسه گردانی: BY ŠHRY بی شهری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی شهر. غربت . (یادداشت مؤلف ) : کنون خود دلْش لختی مستمند است ز تنهایی و بی شهری نژند است .(ویس و رامین ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود