گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بیضه افکندن نویسه گردانی: BYḌH ʼFKNDN بیضه افکندن . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخم نهادن . انداختن بیضه . || کنایه از ترسیدن و زهره باختن . (از غیاث ). زهره باختن . غایت ترس و بیم خوردن . (از آنندراج ) : تا کرده ز دست و پنجه اش یادافکند ز بیم بیضه فولاد.محسن تأثیر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود