اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی طعم

نویسه گردانی: BY ṬʽM
بی طعم . [ طَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طعم ) بی مزه و بی لذت . (ناظم الاطباء). تفه . بی مزه . شیت . ویر. مسیخ . (یادداشت مؤلف ) :
نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده
خار بی طعم که در کام حمار آید.

ناصرخسرو.


آب ماده ای است بی طعم . (یادداشت مؤلف ).
رجوع به طعم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.