اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی عار

نویسه گردانی: BY ʽAR
بی عار. (ص مرکب ) (از: بی + عار) بی ننگ . بی درد. آنکه از عار نپرهیزد. (یادداشت مؤلف ). آنکه از هیچ عیبی ننگ نداشته باشد. (ناظم الاطباء).
- امثال :
زنهای طهران چقدر بی عارند
دیزی بازاری وسمه میگذارند.

(ازیادداشت مؤلف ).


|| باعار (از اضداد است ) :
جهان را فخر باشد خدمت من عار نی ایرا
که من از گوهر و اصل و نژاد و فخربی عارم .

سوزنی .


رجوع به عار شود.
- بی عار و بی کار ؛ ولگرد و بی نام و ننگ .
- بی عار و ننگ ؛ که از عار و ننگ نپرهیزد.
- || با عار و ننگ (از اضداد است ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به عار و ننگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
بی کار و بی عار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی کاره . که هیچ کار ندارد و از بی کاری عار ندارد. ولگرد . عاطل و باطل . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.