اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی عاشقی

نویسه گردانی: BY ʽAŠQY
بی عاشقی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) (از: بی + عاشق + ی ) بدون عاشقی . بی عشق ورزی :
حیف بود مردن بی عاشقی
تا نَفَسی داری و نَفْسی ، بکوش .

سعدی .


رجوع به عاشقی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.